باز من و آلبوم عکسات , گریه ها و شب آخر
باز میخوای بری عزیز شی ؟ آخه از اینم عزیزتر ؟

بس نبود اِنقد که رفتی ماها رو شکنجه کردی
هر دفعه میری و میگی باز دوباره بر می گردی

شونه هات یه خونه ی گرم , دل من یه مرغ ناشی
تو کجا و من ولکین , می میرم اگه نباشی

دوست دارم دیوونه تر شم تو باید بدی اجازه
الهی , هوای غربت عزیزم بهت می سازه؟

تو بری من میشینم می شمرم فقط ستاره
ماه داره ادای چشم روشنت رو در میاره

گلدونا دارن میلرزن راستی چه هوای سردی
من به حرفای تو زندم, راس میگی که بر می گردی؟

رودو دریاها میریزن خودشونو پشت راهت
آسمون خم شده انگار واسه دیدن نگاهت

تا بری همه میدونن اینجا ها بارون میگیره
برسی اونجا میبینی , هر چی ابره داره میره

مهم اینه که ببارم مثل هامون , مثل کارون
مهم اینه که بدونی من دوسِت دارم فراوون


نظرات 4 + ارسال نظر
رویا شنبه 28 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 04:52 ب.ظ http://delsokhte.blogsky.com

سلام
نمیدونم چی بگم غمی که تو دل شماست واقعا دلتنگ کننده ست
امیدوارم خدا بهتون صبر بده
پستتون مثل همیشه زیبا بود
موفق باشید

یاسمین شنبه 28 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:43 ب.ظ http://rue.blogsky.com

همه مردم از خوشبختی حرف میزنند ولی کمتر کسی است که معنای آن را بداند


سلام
ممنون بازم به من سر زدی
دلت شاد

نسترن یکشنبه 29 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:44 ق.ظ http://nastaran59.blogsky.com

خیلی زیبا نوشتی.
۵ بار خوندمش.
موفق باشی.

نرگس دوشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:22 ب.ظ http://nargesb.blogsky.com

خیلی قشنگ بود.
منم اپم.حتما سر بزن.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد