در آن نیمه های سکوت که پاره پاره وجودم را جستجو مى کنم .درآن هنگام که آتش امید به روی دیدگانم سرد است.در آن هنگام که ابلیس پیرمست پاهای جوانم را زنجیر مرگ میکند.هنگامی که گیاه وجودم زیربارشلاق باران خم می شود و زمانی که حتى تکه ابرى در چشمانم نمی یابم تا کویر سوزان قلبم راسیراب کند در این تاریک ظلمت که دستی ناجی نمی یابم.از آن دوردستهای خیال نوری را می یابم که همچون کهربایی من را به سوی خویش می خواند.
سکوت آمیخته به شوریدگی ام که دیروز وجودم را ذوب می کرد امروز درس نگارش به من می آموزد .
آری سکوت سرشار از ناگفتنی هاست.کلماتی که هرکز زبان نگفته بود,گفتاری که چشم هرگز نخوانده بود.
سکوت فریادیست از درونم که صفحهْ قلم بروى گرامافون کاغذ,آن را برایم بازگو می کند. آرى در این هنگام است که تمام کهنه ترانه هاى ناگفته در بلندگوی صدایم با بغضى آلوده به غم به یکباره بیرون می ریزدو سکوت وجودم با رعد تکه ابر پنهان در سینه ام درهم می شکند.باران اشک,غم سنگین سینه ام را مى شوید.
آرى سکوت...

نظرات 4 + ارسال نظر
دختر آریایی شنبه 31 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 02:18 ب.ظ http://ariangirl.blogsky.com

سلام....
مطالبت خوب بودن....لذت بردم
بازم میام بهت سر می زنم...
وبلاگ رو آپ کردم خوشحال می شم سری بزنی
خوش باشی...

فعلا..زیر سایه حق

[ بدون نام ] شنبه 31 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 03:16 ب.ظ http://soheil-j.blogsky.com

مرسی که بهم سر زدی خوشحالم کردی. قالبتو کی عوض کردی.. راستشو بخوای به مطالبت نمی خوره... بیشتر شبیه این سایت های دانلود آهنگ شده.. البته قبلیه هم خیلی سیاه بود. دل آدم می گرفت... مثل همیشه هم از نوشته هات لذت بردم... بازم پیشم بیا...

آتنا یکشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 02:32 ق.ظ http://www.partenon.blogsky.com

ای دوست !
چشمهای من چراغ می خواهد
کهکشان دلم تاریک است
پرنده های خاطره مضطربند
آیا بهاری خواهد بود ؟
ستاره ها
برای زندگی کم اند
خورشیدی باید ....
روزی در من طلوع کردی
بی آنکه گفته باشی ، غروب
من هر شب
نگاهم را با گریه خیس می کنم
و هرصبح
اضطرابم را از لای پتو بیرون می کشم
زنبورهایی که عسل می دهند
نیش هم می زنند
این رسم همیشگی گلهای خوب است
که تا می خواهی بوشان کنی
خاری در دستت فرو می کنند
تو خوب بودی
و من دلم می خواست
بویت کنم
حالا جراحت دستانم را
توی جیبم پنهان می کنم
اضطرابم را به پاهایم تکیه می دهم
نفسم را عمیق می کنم
توی آسفالتهای سیاه
سپیدی رد عبور تو را جستجو می کنم ....
شیشه آرزوهایم را که
گاهی به درخت سیب می آویختم
پرشده است
از ماهی های قرمز مرده
مگرماهی ها چند سال عمر می کنند
که بخواهند
این همه بهار را بی تو تحویل کنند ....
می گویند قسمت نبود
می گویم تو نخواستی
یعنی زمین آنقدر کوچک بود
که برای دو همتا جا نداشت ؟ ....
حالا همه گناهها به گردن من است
حتی مردن ماهی ها
حتی رفتن تو
درخت خشکیده ی سیب
سیب نمی دهد
هیزم که می دهد
آتش می گیرم
تمام حرفهای نگفته ام را
که توی سطرهای دفتر خاطره ام
جا خوش کرده اند ، می سوزانم
تا کی سکوت؟
آتشفشان خاموش هم که باشی
یک روز سر باز می کنی
پیکره خودت را هم می گدازی
جاری می شوی
می سوزی ، می سوزانی .....
سکوت می کنم
ترجیح می دهم
گناه مرگ ماهی ها
در پرونده من درج شود
اما نگویند دوستت نداشتم
نفهمیدمت ....
همیشه بزرگ فکر می کردم
همیشه بزرگ می دیدم
فکر می کردم
تنها کسی که
تنهایی ام را می فهمد
همتای من است، تویی
دلم که شکست
کلافه که شدم
تازه فهمیدم :
بهار هم می تواند
چیز بدی باشد
وقتی که نهال کوچک سیب را
که زمستان کاشته ای
غریبه ای لگد مال کند
کسی اگر می خواست
تو را مال خودش کند
بروی چشم
میرفتم و می گذشتم
اما هر سلامی را جوابی و
هررفتنی را بدرودی است
من چشم انتظار همان لحظه ام
سلامت را بخاطر دارم
بدرودت را نه
یعنی می خواهی بگویی :
هنوز هم ... ؟ ....
هنوز هم می شود
لب تکان نداد
اما حرف زد
هنوز هم می شود
دوباره شروع کرد
تو ، زندگی را
من ، تنهایی را !
نه ، نترس
من خودکشی نمی کنم
من عاقل ترم از آنم که
دوباره عاشق شوم
تو برای همیشه عاشق بودن،
کافی هستی
حتی اگر مال من نباشی
رفتن که گناه نیست
دروغ اما آری
و من جز خوبی، هیچ ندیده ام
اگرچه هنوز هم دستان زخمی ام را
در جیب هایم پنهان می کنم ......
سیب ،می کارم
گل، می کارم
و دوباره
سر اولین سطر نامه بعدی ام
می نویسم : سلام
باز هم منتظر می مانم
تا جوابم را بدهی
حتی اگر
گناه مردن ماهی های قرمز سال بعد را هم
در پرونده من درج کنند .....
شاید همین فردا خودم را بگدازم
دارم آتشفشانی می شوم
که ممکن است
همین چند لحظه دیگر طغیان کند
جوابم را بده
سلام !
سبز باشی و پایدار

دختر آریایی یکشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:29 ب.ظ http://ariangirl.blogsky.com

سلام....
مرسی از اینکه بهم سر زدی دوست عزیز

بازم بهت سر می زنم....

خوش باشی
فعلا....زیر سایه حق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد