گاهی دلم برای خودم تنگ میشود

نمیدانم آدمی اول دلتنگ شد بعد جمعه ها را ساخت یا جمعه ی کشدار و موذی بود که او را چنین دلتنگ میکرد .شاید هم جمعه و دلتنگی های آدم با هم متولد شده باشند . شاید آن زمان که آدمی بر روی دیوار غارها نقش معشوق و شکار و جنگ را میکشید یا رمه را به چرا میبرد جمعه ای داشت برای دلتنگیهای خود یا دلتنگیهایی برای جمعه .

گاهی که به دل طبیعت پناه میبریم و تنهایی خود را در آنجا میجوییم ایمان میاوریم که دلتنگیهای آدمی از معاشرت با دیگران ایجاد میشود ولی زمانی که دلتنگ نزدیکان و عزیزان میشویم و دلمان هوایشان را میکند اعتقاد پیدا میکنیم که دلتنگیهای آدمی از تنهایی اوست .

با خود گفتم : عشق ، دلتنگیهای عاشق را محو خواهد کرد ولی وقتی عاشق ، دلتنگیهای معشوق را هم بدوش کشید دریافتم که اشتباه کرده ام .

شاید کودک در رحم دلتنگ میشود که به دنیا میاید و باز شاید انسانها را دلتنگیهای آنهاست که از این دنیا میبرد نه بیماری و کهولت .

وقتی مدتی عزیزی را نمی بینیم دلتنگش میشویم و بعد از مدتی که با عزیزترین کسانمان هستیم دلتنگ دیگری میشویم و از اولی دلگیر ، که چرا دست و پایمان را برای دیدن دیگری بسته است .

جالب تر از همه گاهی دلتنگ خود میشویم ، دلتنگ جوانیهای خود ، خنده ها و شادیهایمان ، یا بیخیالی هایمان .

دلتنگیهای آدمی شاید در نگاه اول ناخوشایند باشند ولی تصور نداشتن کسی که دلتنگش شویم یا فراموشی عزیزان و یا حتی از یاد بردن صفا و سادگی کودکیمان ما را سخت میازارد .

پس دلتنگیهامان را پاس بداریم و عزیز ، وکاستی های دانسته ی خود را قیمتی تر از داشته های فراموش شده ی دیگران بدانیم .


نظرات 4 + ارسال نظر
رویا سه‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 09:17 ب.ظ http://delsokhte.blogsky.com

سلام
دلتنگیها با ما متولد میشن با ما رشد میکنند و بزرگ میشن در کنار عزیزانمون
اگر روزی دلتنگی از پیشمون بره چطوری میتوان باور کرد که هنوز عشق وجود داره؟
دلنوشته های شما زیباست چون ریشه از عمق احساساتون میگیره
موفق باشید و دلشاد

! پنج‌شنبه 29 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 07:10 ب.ظ http://alldaytimes.blogsky.com

مطلب جالبی بود
مثل خورشید
خورشید هر روز بالا سرمون هست
منتها اینقده که اونو دیدیم برامون تکراری شده ولی نمی دونیم که چه گنجی هست
از زاویه عاطفی این جمله رو نگفتم چونکه واقعاْ زندگی به نور و گرمای خورشید وابسطه هستش
***
غم وتنهایی هم همینجور
البته شاید تنهایی وغم از یه جنس نباشن
نمی تونم شما تا حالا تجربه کردی یا نه
غم میون جماعت و تنهایی میان جمع
وباز نمی دونم تجربه کردی
که
شادی در تنهایی و آرامش تنهایی
حیف که این جمله ها شبیه شعار می شن
و گرنه خیلی به اونا اعتقاد دارم
... حالا به قول رفقای بلاگر
آپ هستم
و همین کامنت نویسی که خیلی وقتها واسه فرار از تنهایی
هستش

موفق باشید

اتش روح جمعه 30 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 06:04 ب.ظ http://www.vaangahrooh.persianblog.com

سلام به دوست خوبم...وب لاگ و...آنگاه روح ...بروز شد... حتما"بیا .به امید دیدارت در وب لاگ..و انگاه روح..در ضمن وب لاگت خیلی جالبه...موفق باشی.عشق سر چشمه تمام هستی است با هات موافقم.

اسمون ابی جمعه 30 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 06:06 ب.ظ http://www.notmenotyuthenwho.persianblog.com

سلام وبت خیلی جالبه ...اگه بیای و به منم سر بزنی ممنونت میشم.در ضمن بروزم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد