به چرک می نشیند
خنده
به نوار ِ زخمبندیش ار
ببندبی.
رهایش کن
رهایش کن
اگر چند
قیوله دیو
آشفته می شود.
چمن است این
چمن است
بالکه های آتشخون ِ گل
بگو چمن است این، تیماج ِ سبز ِ میر غضب نیسب
حتی اگر
دیری است
تا بهار
بر این مسلخ
بر نگذشته باشد.
تا خنده مجروحت به چرک اندرر نشیند
رهایش کن
چون ما
رهایش کن
دوست گرامی : با تشکر از وبلاگ خوبت .
اگر به کارت اینترنت احتیاج داشتی یک سری هم به ما بزن ! با یکبار امتحان ، همیشه کیمیانت را انتخاب میکنید.
لذت اتصال پرسرعت56K، ارزان، بدون اشغال ، با پشتیبانی 24 ساعته و امکان فعال سازی VPN را تجربه کنید. با سرویس VPN برای همیشه از شر فیلتر راحت شوید.
سلام .
موفق باشی . به منم سر بزن خوشحال میشم
سلام عزیزم
خیلی قشنگ بود
سلام گاهی گرمای وجود خورشید سانت بر من تابشی عمیق دارد و وجود سرد مرا ذوب گونه در خود می فشارد و گاهی سرمای درونت که از سرزمینهای سرد شمالی می آید
مرا یکباره در اوج حرارت به سرمای ابدی فرا می خواند من نیز مانند تو دچار تشنج لحظات گشته ام و خود نیز در بحران سرد و گرمازده ای اسیرخویشتن بی عاطفه گردیده
ام دیگر فرقی ندارد که به گرمای خورشید بپیوندی یا سرمای شدید هر چه هست در وجود من است من خود را باشرایط آرام آرام و صبورانه تطبیق داده ام و من جزلحظات
سرد تابستان گرم گردیدم و وقت خود را با شنا کردن در افکارم سپری می کنم و حال خود در گرمی وسردی قلب خویش مات مانده ام
سلام
خسته نباشی
http://kharabati5.blogfa.com/
موفق باشید بدروود
یادمه اولین روز گونه هامو تر کردی
وقتی دیدی دیوونم حرفامو باور کردی
خیالت راحت شد که بی تو میمیرم
محبتو از اون وقت کمتر و کمتر کردی
گفته بودی با منی حتی اگه نباشم
کلاغ خبر میاره شبو با کی سر کردی
تو دوسم نداشتی این از چشمات می بارید
نمی دونم شعرامو واسه چی از بر کردی
از هر جا می گذشتی گل به پاهات می ریختم
تو به جاش تو قلبم هزار تا خار می کردی
راستی چرا چنین می کردی...
حتی به وبلاگم هم سر نمی زنی....!!!
چرا ؟!!!