گاه می اندیشم
خبر مرگ مرا با تو چهکس میگوید؟
آن زمان که خبر مرگ مرا
از کسی میشنوی روی تو را
کاشکی می دیدیدم
شانه بالا زدنت را بی قید
و نکان دادن دستت که مهم نیست زیاد
و تکان دادن سر را که عجیب عاقبت مرد؟ افسوس
کاشکی میدیدیم
من به خود میگویم :
چه کسی باور کرد
جنگل جان مرا
آتش عشق تو خاکستر کرد
سلام دوست عزیز وبلاگ جالبی داری و بسیار خوشگل و اگه یه سری هم به من بزنی خیلی خیلی خوشحال میشم. من جاهد هستم از وبلاگ هزار ویکشب
موفق باشی
این یکی رو خیلی خوب اومدی...من از آینده گفتم...تو از الآن...مرگ اینجا بود...در تمام مدت باور می کنی؟!