پس از قتل یک زن، راز شگفانگیز زندگیاش برای پلیس فاش شد، ماجرایی که برای ماموران حیرتآور بود.
این زن 36 ساله تا چند سال پیش مردی بود که خودش با زنی ازدواج کرده بود و صاحب دو فرزند شده بودند اما مدتی بعد با یک عمل جراحی به جرگه زنان درآمد و شوهری اختیار کرد تا اینکه... برای روشن شدن این واقعه شگفت آور، بهتر است ماجرا را از حادؤه قتلی که چند روز پیش در یکی از خانههای فردیس کرج اتفاق افتاد شروع کنیم.
چند روز پیش به کلانتری فردیس کرج خبر دادند که در یک نزاع خانوادگی زنی بسختی مجروح شده است.
این زن 36 ساله که «دنیا» نام داشت به بیمارستان انتقال یافت ولی در روز بعد جان سپرد.
در جریان تحقیق برای پلیس روشن شد که یک زن با کمک پسر سیزده سالهاش به خانم «دنیا» هجوم برده و او را بسختی مجروح کرده بودند که همین درگیری سبب قتل «دنیا» شده است. این مادر و پسر دستگیر شدند و بازجویی از آنان آغاز شد.
مادر دستگیر شده در بازجویی گفت: همین «دنیا» زنی که مرده، قبلاص یک مرد به حساب میآمد و شوهر من بود. او حدود چهارده سال پیش که جوانی 22 ساله به اسم ایوب بود به خواستگاری من آمد و با هم ازدواج کردیم.
در مدتی که با هم زن و شوهر بودیم صاحب یک دختر و یک پسر شدیم.
پس از چند سال زندگی زناشویی شوهرم ایوب یک روز به من گفت: میخواهم تو را طلاق بدهم و با عمل جراحی زن بشوم. چون استعداد این کار را دارم و مایلم به شکل زنها در بیایم. هر چه اصرار کردم که بخاطر بچههایمان این کار را نکند، فایدهیی نداشت. ایوب مرا طلاق داد و در جریان عمل جراحی زن شد و با گرفتن شناسنامه جدیدی اسمش را «دنیا» گذاشت. «دنیا» پس از مدتی با جوان پولداری هم ازدواج کرد. اما چون نمیتوانست باردار شود، شوهرش بعد از دو سال زندگی او را طلاق داد.
دنیا )یعنی همان شوهر سابقم ایوب( انصافاص پس از عمل جراحی و تغییر صورتش به شکل یک زن زیبا در آمده بود.
«دنیا» پس از طلاق از شوهرش احساس کرد که نمیتواند تنها زندگی کند. یک روز به سراغم آمد و گفت، «میخواهم برای مدتی بچههایم را پیش خودم نگه دارم.» من هم قبول کردم و بچهها را به خانه او فرستادم.
«دنیا» خانهیی در فردیس کرج خریده بود و در آنجا زندگی میکرد. باید توضیح بدهم که بچههایم نمیدانستند که «دنیا» همان پدر سابقشان ایوب است چون پس از عمل جراحی چنان تغییر قیافه داده بود که بچهها نمیتوانستند او را به عنوان پدرشان شناسایی کنند.
سه روز پس از فرستادن بچههایم پیش «دنیا» پسر سیزدهسالهام با من تماس گرفت و از رفتار دنیا شروع به گله و شکایت کرد.
البته من به بچههایم گفته بودم که «دنیا» یکی از دوستان من است. وقتی فهمیدم «دنیا» با بچههایم بدرفتاری میکند خیلی عصبانی شدم و به خانهاش رفتم و با مشت و لگد به جانش افتادم، پسرم هم به حمایت از من وارد نزاع شد اما کتکهایی که «دنیا» خورده بود طوری نبود که باعث مرگ او بشود.
به گزارش خبرنگار ما، پس از انتقال جسد «دنیا» به پزشکی قانونی، بخش دیگری از راز این ماجرا فاش شد.
پزشکان قانونی پس از کالبدشکافی جسد اعلام کردند: «چون متوفی هنگام عمل جراحی برای تغییر جنسیت و تبدیل شدن به یک زن، هورمونهای مردانه خود را کاملاصتخلیه نکرده بود در اثر عفونت داخلی فوت کرده و ضربههای وارده در مرگ او تاؤیری نداشته است.بدین ترتیب مادر و پسر که به اتهام قتل دستگیر شده بودند آزاد شدند و پرونده مرگ «دنیا» برای همیشه بسته شد