دست تو، تو دست من بود دلت اما جای دیگه
تو خودت خبر نداری اما چشمات اینو میگه
مدتی بود حس می کردم که دلت یه جا اسیره
پشت پا زدی به بختت کی واست جز من می میره ؟
تو می گی یه وقتا گاهی پیش میاد یه اشتباهی
نه دیگه، دیگه نمیشه واسه تو نمونده راهی
دیگه دیدنم محاله دیگه برگشتم خیاله
سزای کارت همینه دل از اون نگات بیزاره
تو می گی یه وقتا گاهی پیش میاد یه اشتباهی
نه دیگه، دیگه نمیشه واسه تو نمونده راهی
دوست داری وبلاگت رو معرفی کنم ودر ضمن تبادل لینک کنیم
bia tabadol link
آقا مهدی با درودی گرم......
عاشقی و کاری هم نمی شودگرد
درکوی عشق...قدم ّهسته بگذار
که روی قلب راه میروی..........!
ازمهرورزی شما ممنونم و از آشنائی با شما
متن دوم مرداد شما بسیارزیبا بود
ازمرغابی چه می ماند؟
ومن می گویم..ازشکارچی چه می ماند!
لقبی بیش از سنگدل؟
رنجبران مرغابی اند و چپاولگران شکارچی
آنها با تفنگ های سرپروخالی شان!!!
وبرای تفریح!!
دربدر به دنبال ما هستند!
هشیارباشیم.......درلابلای درختان جنگل پنهان شویم
ویا در آسمان اوج بگیریم
تا بی انتهای بودن............!
اما یادت باشد..که نه اسیرشویم و نه شکار
چشمانمان را بگشائیم..شکارچیان وسائل مختلفی برای شکارما دارند!!!!!!!!!!!
تندرست و شادکام و هوشیاروجستجوگر و هم چنان عاشق باشی
سلام دوست عزیز
خیلی قشنگ نوشته بودی!!
باز هم فکرهات رو کن شاید راهی برای برگشتن وجود داشته باشه چون میترسم کاری کنی که بعدا پشیمونی دیگه سودی نداشته باشه!!! موفق باشی اقا مهدی
کتکله وبلاگی طنز و خواندنی همراه با شعر و موسیقی !